![]() |
.
اطلاعات حضرت عالیه طبق آنچه اشاره فرموده اید ، نسبت به بسیاری از هم سنّ و سالان
خودتان خوب است. امّا علم زیادش هم کم است ؛ علم سازنده ی روح آدمی است لذا هرچه
بیشتر و عمیقتر ، به همان اندازه بهتر و نافعتر و سازنده تر.
2. برای شناخت مذهب شیعه و مزیّتهای خاصّ
آن و همچنین شناخت شاخصه های یک شیعه ی واقعی راههای متعدّدی وجود دارد که به برخی
از آنها اشاره می شود. تا ان شاء الله راهگشای مطالعات بعدی شما خواهر بزرگوار
باشد.
الف) مطالعه ی تطبیقی بین مذهب شیعه و
سایر مذاهب اسلامی. برای این منظور دو کتاب « آنگاه هدایت شدم » ، تالیف دکتر
تیجانی ؛ و کتاب « حق جو و حق شناس » ، تالیف سیدشرف الدین موسوی عاملی بسیار
مناسبند. نویسنده ی کتاب « آنگاه هدایت شدم » قبل از نوشتن این کتاب ، سنّی مذهب
بوده که بعد ار تحقیقات طولانی سرانجام به مذهب شیعه مشرّف شده و شرح تحقیقات خود
را نگاشته است. امّا کتاب « حق جو و حق شناس » ترجمه ای فارسی از کتاب المراجعات
است. این کتاب حاصل منظره ی کتبی یکی از علمای بزرگ اهل سنّت با یکی از علمای بزرگ
شیعه است. که نویسنده عالم سنّی را حق جو ، و عالم شیعه را حق شناس نامیده و
مناظرات آنها را ذکر نموده است.
ب) مطالعه کتبی از علمای بزرگ شیعه که در
صدد شناساندن تاریخ و اعتقادات شیعه هستند. مثل کتاب «شیعه در اسلام » از علّامه ی
طباطبایی ، « تاریخ شیعه » از علامه محمد حسین مظفّر و کتب شهید مطهری
ج) مطالعه ی شرح حال علما و بزرگان شیعه
که شیعیان واقعی و رهروان راه نورانی اهل بیت(ع) بوده اند. شرح حال کسانی چون
سلمان فارسی ، ابوذر غفاری ، مالک اشتر ، کمیل بن زیاد ، میثم تمّار ، شهدای کربلا
، شیخ مفید ، شیخ طوسی ، شیخ انصاری ، ملاصدرا ، خواجه نصیر الدین طوسی ، شهید مطهری ، حضرت امام راحل ، آقا سید علی قاضی
، آیةالله کوهستانی ، آیةالله انصاری همدانی ، شیخ رجبعلی خیّاط ، آیةالله جوادی
آملی و ...
د) مطالعه کتب روایی مثل ترجمه ی نهج
البلاغه و ترجمه ی تحف العقول که در کنار هزاران برکت دیگر سیمای یک شیعه واقعی
نیز از آنها قابل فهم است.
ه) حدیث در بیان جایگاه شیعیان حقیقی
« حضرت صادق عليه السّلام فرمود: همراه
پدرم به زيارت قبر شريف و منبر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم رفتيم و جمعى از اصحاب خاصّش حاضر بودند ، پدرم ايستاد و بر آنها سلام كرد، و
فرمود: به خدا قسم من شما و بوی شمان و روحتان را دوست مىدارم، پس شما هم با ورع
و تقوا ما را در اين كار يارى دهيد و كوشش كنيد، زيرا شما به ولايت ما نائل
نمىشويد، مگر به ورع و تلاش. هر كس به امامى اقتدا كرد، بايد چون او عمل نمايد.
سپس فرمود: شما لشكريان خدا و پيروان او
هستيد ، و شما سبقت گیرندگان در ايمان و پيشروان آخرت به سوى بهشت هستيد، و ما
(پيشوايان) با ضمانت خدا، و پيامبرش ــ صلّى اللَّه عليه و آله و سلم ــ بهشت را
برايتان ضمانت مىكنيم. شماييد پاكانید و زنهاي شما پاكند، و هر زن مؤمنهاى، چون
حوريهاى (همسر شوهر خود) خواهد شد. و چه بسيار على عليه السّلام به قنبر
مىفرمود: مژده باد تو را و تو نيز به ديگران مژده بده و يقين داشته باش، كه به
خدا قسم پيامبرخدا ـ صلّى اللَّه عليه و
آله و سلم ـ در حالى از دنيا رفت، كه جز
شيعيان بر همه ی مردم، خشمگين بود، و آگاه باشيد كه هر چيزى ستون و تكيهگاهى دارد
و ستون اسلام، شيعه مىباشد. و هر چيزى امامى دارد و امام زمين ، زمينى است كه
شيعيان در آنجا ساكنند. و هر چيزى شرفى دارد و شرف دين شيعيانند.سوگند به خدا اگر
امثال شماها نبودید ، اهل زمين دچار فساد و تباهى مىشدند . و هر كس با ما مخالفت
نمايد، اگر چه اهل عبادت و كوشش باشد، مشمول اين آيه است: « وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ
خاشِعَةٌ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلى ناراً حامِيَةً ـــــــ چهرههايى در
آن روز خاشع و ذلّتبارند، آنها كه پيوسته عمل كرده و خسته شدهاند و در آتش سوزان
وارد مىگردند.» به خدا قسم اگر مخالفين ما در حق خود دعا كنند، به نفع شما به
اجابت مىرسد، و هر كدام از شما دعا كند، خداوند صد برابر به او عنايت خواهد كرد. و
هر كس از شما عمل خيرى انجام دهد، خداوند چندين برابر، كه مقدارش را كسى جز او
نمىداند، در نامه اعمالش ثبت مىفرمايد.
به خدا قسم روزهداران شما در باغهاى
بهشت به تفرّج مىپردازند، و حاجيان و عمرهكنندگانتان، از بندگان خاصّ خدايند، و
شما همگى اهل دعوت و اجابت خداييد، ترسى بر شما نيست و شما محزون نخواهيد بود،
همگى به بهشت مىرويد، مقام و درجات بالا به دست مىآوريد. به خدا قسم نزديكترين
افراد به عرش خدا، شيعيانند، خوشا به حالشان خداوند چه مقامهاى ارجمندى بر ايشان
آماده كرده است. (جدّم) حضرت اميرالمومنین عليه السّلام فرمود: در حالى شيعيان ما
از گور بيرون مىآيند، كه صورتهايشان مىدرخشد و چشمهايشان روشن است، از عذاب ايمن
باشند و ساير مردم هراسان باشند و هيچ ترسى و اندوهى نداشته باشند. سوگند به خدا
هر گاه شيعهاى به نماز ايستد، گروهى از فرشتگان اطراف او باشند و در حقش دعا
كنند، تا وقتى از نماز فارغ شود، و هر چيزى جوهرى دارد و جوهر فرزندان آدم، محمد ــ
صلّى اللَّه عليه و آله و سلم ــ و ما و شيعيان ما هستند، و خداوند به موسى وحى
كرد كه به هيچ وسيلهاى مانند تقوا و ورع و چشمپوشى از محارم خدا، به من تقرب
نمىيابند. » (إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص: 101 )
« حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ
به نوف بکائی ، که از اصحاب آن حضرت است ، فرمود: اى نوف خدا ما را از طينت نورى
آفريده و شيعيان ما را از طينت ما آفريد پس هر گاه روز قيامت بيايد بما مىپيوندند.
نوف مي گويد عرض كردم يا امير المؤمنين شيعيانت را براى من توصیف فرمایید. حضرت با
يادآورى شيعيانش گريست و بعد فرمود: اى نوف شيعيان من به خدا مردمانی حلیم و شكيبا
و عالمان به خدا و دين خدايند. به طاعت و امر خدا عمل مي كنند. هدايتكنندگان به دوستى
خدا و ياوران بندگان خدا و همنشين پارسايانند. از اثر شبزندهدارى رنگ
چهرههايشان زرد است، چشمانشان از گريه ضعيف ، لبهایشان از ذكر خدا خشك ، شكمهاشان
در اثر روزه گرفتن به پشتشان چسبيده ، و آثار خداپرستى از چهرههاشان درخشان است.
قصدشان گوشهگيرى از مردم بوده ، چراغهاى تاريكىها باشند، و گلهاى خوشبوى قبيله و
فاميلشان هستند.
هيچ گاه مسلمانى را دشمن ندارند و در
جستجوى عيبهاى مردم نيستند شرّشان به كسى نمي رسد، شادیشان پنهان ، دلهايشان اندوهناک
، نفسهایشان عفيف و پاك و خواستههايشان
سبك است. آنان از مردم در زحمت و رنجند و مردم از آنها در آسايش. پس ايشان
خردمندانى هستند محزون ، و مردان نجيب و شايستهاند، ايشان رغبتكنندگان به خدا و
فراركنندگان از گناهند. اگر حاضر شوند شناخته نمىشوند و اگر غايب شوند كسى آنان
را جستجو نمي كند. اينان شيعيان پاك من و برادران گرامى من هستند. آگاه باشيد كه
چقدر دلباخته و عاشق آنهايم.» (إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص: 144) مشابه این مطلب
با تفصیل بیشتر در نهج البلاغه با نام خطبه ی همّام یا خطبه ی متّقین نیز آمده
است.
3. در خاتمه مقاله ای با عنوان « چـرا
تشيّـع؟ » ، از استاد حمید شاکرین ، در دو قسمت ، خدمت شما بزرگوار تقدیم می شود
که امید است مفید فایده باشد.
چـرا تشيّـع؟(قسمت اول)
يك) ملاك مسلماني:
شاخص و ملاك اصلي مسلمانبودن و شرط رستگاري امت ختميه از نظر قرآن مجيد عبارت است از ايمان به خدا و رسول و هر آنچه بر پيامبر نازل شده است، همراه با پيروي بيقيد و شرط از فرامين و دستورات خدا و پيامبر. اين مسئله به گونههاي مختلف در قرآن مجيد مورد تأكيد قرار گرفته است. پارهاي از آيات قرآن در اين باره عبارت است از:
1ـ لزوم پيروي از خدا و پيامبر :
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ ؛ اي مؤمنان خدا و پيامبر را فرمان بريد»؛ «مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ؛ آنچه را كه پيامبر به شما عرضه كرد برگيريد و آنچه را نهي كرد فرو گذاريد.»
2ـ مرجعيت نهايي خدا و پيامبر:
« ... فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ ؛ پس اگر در چيزي اختلاف كرديد آن را به خدا و پيامبر عرضه كنيد».
3ـ اطاعت از پيامبر مساوي با اطاعت از خداست:
«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ؛ هر كس پيامبر را اطاعت كند همانا خدا را فرمان برده است.»
4ـ بنياد وحياني سخن پيامبر:
«وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلا وَحْيٌ يُوحَى ؛ و او (پيامبر) از خود سخن نميگويد، آنچه ميگويد همه وحي است كه به او فرو فرستاده شده است.»
اطلاق آيات ياد شده و همسنگ بودن اطاعت خدا و پيامبر، به علاوه خاتميت آيين آن حضرت، هر يك به تنهايي دلالت بر جاودانگي و هميشگيبودن لزوم اطاعت از پيامبر دارد. بنابراين همانگونه كه مسلمانان در زمان حيات پيامبر(ص) موظف به پيروي از فرامين ايشان بودهاند، پس از رحلت آن حضرت نيز بايد مسير خود را دقيقاً بر اساس آنچه ايشان ترسيم نموده و به آن راهنمايي و سفارش فرموده تنظيم كنند.
دو) افتراق امت؛
امت اسلامي پس از پيامبر(ص) به علل مختلفي به گروهها و فرقههاي مختلفي تقسيم شدند؛ نخستين و عمدهترين آنها تقسيم به دو گروه شيعه و سني است. تشيع يا «مكتب اهل بيت» به دليل توصيههاي مكرر پيامبر اسلام(ص) پس از رحلت آن حضرت در كنار قرآن و سنت پيامبر بر افضليت، اعلميت و عصمت اهل بيت و لزوم تبعيت از آنان تأكيد ميورزد. از نظر شيعه، امامت امت پس از پيامبر بر عهده امامان معصوم(ع) است كه همگي از اهلبيت پيامبرند و به وسيله نص به امت اسلامي معرفي شدهاند، اولين آنان حضرت علي(ع) و آخرين آنها حضرت مهدي(عج) است كه به اعتقاد همة مسلمانان منجي نهايي بشريت و عدالت گسترجهاني است. در مقابل تسنن و به تعبير ديگر «مكتب خلفا» هرگونه وابستگي امامت به نص و نيز شرط بودن عصمت در آن را انكار نموده و امامت را امري زميني و نامشروط به عصمت ميداند. در نظر اين گروه، پس از پيامبر كسي داراي مقام عصمت و علم لدني نيست. در عين حال آنان سنت و سيرة خلفاي راشدين و عمل اصحاب را همسنگ سيره معصومين ميانگارند و پس از قرآن و پيامبر بر سنت خلفا تأكيد ميورزند. بنابراين مرجع و حجت وضعي شرعي نزد شيعه عبارت است از: «قرآن + سيره پيامبر + سيره اهل بيت(ع)» و نزد اهل سنت عبارت است از: «قرآن + سيره پيامبر + سيره خلفاي راشدين و عمل اصحاب» بنابراين تفاوت اين دو گروه منحصراً در رهبري سياسي پس از پيامبر نيست، بلكه حجت و مرجع معتبر ديني نيز يكي از وجوه اساسي تمايز آن دو است.
سه) عدم تكثر حقانيت:
چنانكه گذشت حقانيت همه اديان در عرض يكديگر مردود است، اما حقانيت فرقههاي مختلف در درون دين حق چطور؟ آنچه به حكم خرد و نصوص ديني ميتوان گفت اين است كه مذاهب فرقههاي گوناگون اسلامي در اصول مشتركشان همه بر حقند، اما در وجوه اختلافي نميتوان همه را حق انگاشت؛ چرا كه چنين چيزي به تناقض و يا نسبيت حقيقت ميانجامد. در مَثَل استناد امامت به نص و شرط بودن عصمت در آن يا درست است و يا نادرست؛ اگر درست است حق با طرفداران اين انگاره است و در غير اين صورت مخالفان آن بر حقند. در روايات متعددي كه فرق مختلف اسلامي از پيامبر اعظم(ص) نقل كردهاند نيز خبر داده شده است كه امت به بيش از هفتاد فرقه تقسيم خواهد شد و در اين ميان تنها يك فرقه اهل نجات و رستگاري است.
چهار) سنجههاي حقانيت:
براي شناخت حقيقت و صراط مستقيم هدايت در ميان فرقههاي مختلف سنجههاي خردپذيري وجود دارد؛ و هر كسي موظف است با دقت و اخلاص و پيراسته از هرگونه تعصب و لجاجت در پي تحري حقيقت برآيد و بر اساس ادله روشن در برابر آن تسليم و انقياد ورزد. عمدهترين سنجههاي حقانيت عبارتند از:
1ـ اصالت و قوت استنادپذيري به منابع اوليه ديني.
2ـ صيانتپذيري حداكثري: يعني دارا بودن عوامل و سازوكارهايي كه بيشترين توانايي را در جهت حفظ خلوص و سلامت ديني و بازداري از انحراف، به ويژه در خطوط اساسي دين فراهم آورد. از جمله اين عوامل عبارت است از پيشوايان و راهنماياني كه در علم و عمل تجسم اعلاي دين و جلوه حقايق آن باشند.
3ـ عدم ابتلا به تناقض و تعارض دروني.
4ـ عقلانيت، اعتدال، جامعنگري و دوري از تعصبها و افراط و تفريطهاي دينسوز و خردستيز.
5ـ استقبال از پرسشهاي بشر از دين و توان پاسخگويي هر چه بهتر و بيشتر به مسائل پيچيده و غامض ديني و مذهبي.
پنج) اصل راهبردي پيامبر(ص)
پيامبر اعظم(ص) همواره در طول حيات شريف خود نسبت به آينده امت و چگونگي استمرار حيات ديني آن اهتمام ورزيده و به گونههاي مختلف درباره آن سخن گفته است. راهبرد اساسي تعيين شده توسط آن حضرت كه به صراحت و تكرار از آن سخن گفته و همة فرق اسلامي در معتبرترين كتب روايي خود آن را نقل كردهاند «راهبرد پيروي از ثقلين» يعني قرآن و اهل بيت است. تأكيدات آن حضرت و نحوه سخن گفتن در اينباره به گونهاي است كه كمترين ترديدي بر كسي باقي نميگذارد. با توجه به نقل گسترده اين حديث در منابع اهل سنت اكنون به ذكر آن از همان منابع بسنده ميكنيم.
در صحيح مسلم آمده است كه پيامبر فرمود: «اي مردم! همانا من بشري هستم كه نزديك است پيك الهي مرا رسد و من دعوت حق را اجابت كنم پس در ميان شما دو چيز گرانبها ميگذارم: اول آنها كتاب خدا كه در آن هدايت و نور است پس به آن چنگ زنيد و تمسك جوييد ... و ديگري اهل بيتم». در مسند احمد حنبل آمده است: «همانا من در ميان شما دو جانشين قرار ميدهم كه يكي عظيمتر از ديگري است: كتاب خدا، ريسمان كشيده شده مابين آسمان و زمين و عترت خود يعني اهل بيتم. اين دو از يكديگر جداييناپذيرند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند». در صحيح ترمذي از پيامبر نقل شده است: «اي مردم! در ميان شما چيزي ميگذارم كه اگر به آن تمسك كنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد، آن دو عبارتند از: كتاب خدا و عترتم».
از اين سخن پيامبر(ص) چنين نتيجه ميگيريم:
1ـ گرانبها بودن اهل بيت:
ابن حجر مكي مينويسد: «رسول خدا(ص) قرآن و عترت را ثقلين ناميد «ثَقَل» هر چيز گرانبها و پر ارج را گويند و كتاب و عترت اين گونهاند؛ زيرا هر يك از آن دو گنجينه علوم لدني و اسرار و حكمتهاي الهياند. از اينرو پيامبر مردم را به پيروي از آن دو فراخوانده و سفارش نموده است.»
2ـ عصمت و حجيت اهل بيت
قرار دادن قرآن و اهل بيت در كنار يكديگر و تأكيد بر لزوم پيروي و انفكاك ناپذيري آن دو آشكارا بر عصمت اهل بيت(ع) دلالت دارد؛ چرا كه قرآن كتاب معصوم خداست و ابتلا به هر گناه و آلودگي انفكاك و جدايي از قرآن ميباشد و هماهنگي و انطباق كامل با كتاب معصوم الهي مساوي با عصمت است. استاد توفيق ابو اعلم نويسنده و دانشمند مصري مينويسد: «پيامبر اهل بيت خود را به كتاب عزيز خداوند مقرون ساخته است، كتابي كه هرگز در او باطل نفوذ نخواهد كرد و هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد. واضح است كه صدور هر نوع مخالفت با احكام دين افتراق و جدايي از قرآن محسوب ميگردد، در حالي كه پيامبر(ص) خبر از عدم جدايي اين دو داده است. از همين رو، حديث دلالتي آشكار بر عصمت اهل بيت دارد. و پيامبر(ص) كه اين حديث را در مواقف بسياري ذكر كرده در پي اين هدف است كه امت خود را صيانت كرده و آنان را سفارش به استقامت بر تمسك به اين دو نموده تا در امور مختلف ـ اعم از اعتقادات و فروع ـ به ضلالت و گمراهي گرفتار نشوند...» آيت الله مكارم شيرازي نيز بر آن است كه: «اهلبيت(ع) معصومند، زيرا جدايي پذير بودن آنها از قرآن از يك سو، و لزوم پيروي بيقيد و شرط از آنان از سوي ديگر، دليل روشني بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است، چرا كه اگر آنها گناه يا خطايي داشتند از قرآن جدا ميشدند، و پيروي از آنان مسلمانان را از ضلالت و گمراهي بيمه نميكرد و اينكه ميفرمايد با پيروي از آنان در برابر گمراهيها مصونيت داريد، دليل روشني بر عصمت آنهاست.»
3ـ پايندگي تا قيامت
تعبير به جداييناپذيري تا حوض كوثر نشانگر اين است كه پيامبر درصدد تعيين يك استراتژي جاودانه و دائمي براي امت بوده و نشانگر آن است كه همواره هاديان و پيشواياني از اهل بيت در ميان امت وجود دارند. ابنحجر آورده است: « اين حديث نشانگر وجود كساني از اهل بيت همراه قرآن است كه همچون قرآن شايستگي تمسك و پيروي تا قيامت را دارا باشند...» آيت الله مكارم شيرازي نيز مينويسد: «اين به خوبي نشان ميدهد كه در تمام طول تاريخ اسلام فردي از اهلبيت(ع) وجود دارد، و همانگونه كه قرآن هميشه چراغ هدايت است، آنها نيز هميشه چراغ هدايتند. پس بايد كاوش كنيم و در هر عصر و زمان آنها را پيدا كنيم».
4ـ لزوم پيروي از هر دو
اينكه پيامبر(ص) فرمود: تا به آن دو چنگ زنيد گمراه نخواهيد شد. و برخي از ديگر تعابير آن حضرت، لزوم پيروي از هر دو را نمايان ساخته و هر حركت و شعاري كه به گسست آن دو انجامد را انحرافي و ضلالت بار معرفي ميكند. علامه مناوي ميگويد: «در اين حديث اشاره، بلكه تصريح به اين است كه قرآن و عترت دو قلويي را ميمانند كه رسول خدا(ص) آن دو را پس از خود معرفي فرموده و از امت خواسته است كه به خوبي با آن دو برخورد نموده و آنها را برخود مقدم دارند و در دين خود به آنها چنگ زنند.»
نكات ديگري نيز از حديث ثقلين قابل استفاده است كه به جهت اختصار از ذكر آنها خودداري ميشود. آنچه در اينجا اهميت ويژه دارد اين است كه پيامبر براي هميشه امت را به پيروي از قرآن و عترت فراخوانده و هدايت و بازداري امت از انحراف را در گرو اين مسئله دانستهاند. نيز پيامبر(ص) اهل بيت(ع) را همچون كتاب الهي معصوم و مصون از هر كژي و ناراستي دانسته و بر آن شدهاند كه براي هميشه هادياني از اهل بيت در كنار قرآن براي راهنمايي امت وجود دارند.
شش) كيستي اهل بيت(ع)
پيامبر(ص) در مواقع مختلف «اهل بيت(ع) و امامان ايشان را معرفي كردهاند. عمر بن خطاب از پيامبر(ص) پرسيد آيا بايد به همه اهل بيت تمسك كنيم؟ پيامبر(ص) فرمود: «خير بلكه به اوصياي اهل بيتم: اول آنها برادر و وزير و وارث و خليفهام در ميان امت و آن كسي كه وليّ هر مؤمني است؛ (امام علي(ع)) پس از او فرزندم حسن، و بعد از او فرزندم حسين است، آنگاه نه نفر از فرزندان حسين، يكي پس از ديگري...» در بسياري از مجامع روايي اهل سنت رواياتي مشاهده ميشود كه پيامبر(ص) بر جانشيني دوازده خليفه تصريح نموده است كه جز بر امامان دوازدهگانه اهل بيت(ع) قابل انطباق نميباشد. پارهاي از اين روايات عبارتند از:
1. «كار مردم پيوسته ميگذرد تا آنكه دوازده مرد بر آنان فرمان برانند» .
2. «شمار جانشينان من به تعداد نقباي موسي (12) است» .
3. «تا وقتي كه دوازده خليفه و جانشين بر شما حكومت كنند، دين پيوسته برپاست».
4. «همواره كار اين امت پابرجاست تا دوازده خليفه و جانشين بر آنان بگذرند كه همگي از قريشند».
5. بر اين امت دوازده خليفه حكومت خواهند كرد، به عدد نقباي بنياسرائيل».
6. امام علي(ع) در توضيح انحصار امامت در قريش ميفرمايد: امامان از قريش، تنها از نسل هاشم هستند و امامت بر غير آنان شايسته نيست...» .
7. «الائمة بعدي اثني عشر، تسعة من صلب الحسين و التاسع مهديهم» نظير اين روايات را ـ كه از اهل سنت در مورد تعداد ائمه(ع) وارد شده است ـ ميتوان در ساير منابع مطالعه كرد.
8. در روايات سفيان بن عينيه به نقل ينابيع المودة از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است: «همواره دين پايدار است تا آنكه قيامت به پا شود يا بر شما، دوازده خليفه حكم رانند كه همة آنان از بنيهاشمند».
9. امام الحرمين جويني از ابن عباس از پيامبر(ص) نقل ميكند كه فرمود: «من سرور پيامبرانم و علي سرور اوصيا. اوصياي بعد از من دوازده نفرند، اولشان علي است و آخرشان مهدي».
10. ابن عباس از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمود: «جانشينان و اوصياي من و حجتهاي خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است». پرسيده شد: برادرتان كيست؟ فرمود: عليابن ابيطالب. پرسيده شد: فرزندتان كيست؟ فرمود: مهدي، همان كسي كه زمين را پر از عدل و داد كند، همانگونه كه پر از ظلم و جور شده است...»
بنابراين با نصوصي كه از پيامبر اكرم در مورد تعداد ائمه وارد شده و اهل سنت و شيعه آن را نقل كردهاند، حقانيت شيعه اثبات ميشود. اضافه بر آن در مورد امامت ائمه دوازدهگانه ـ چه به صورت دسته جمعي و چه به صورت فرد به فرد ـ نصوص خاص وارد شده و هر يك از امامان امام بعد از خود را معرفي كرده است.
به فضل الهي برآنيم تا در ادامه پارهاي از امتيازات مكتب اهلبيت(ع) را بر اساس سنجههاي حقانيت بازكاويم.
سوتيترها
آنچه به حكم خرد و نصوص ديني ميتوان گفت اين است كه مذاهب و فرقههاي گوناگون اسلامي در اصول مشتركشان كه بسيار هم زياد است بر حقند، اما در وجوه اختلافي نميتوان همه را حق انگاشت؛ چرا كه چنين چيزي به تناقض و يا نسبيت حقيقت ميانجامد.
قرار دادن قرآن و اهل بيت در كنار يكديگر و تأكيد بر لزوم پيروي و انفكاك ناپذيري آن دو آشكارا بر عصمت اهل بيت(ع) دلالت دارد؛ چرا كه قرآن كتاب معصوم خداست و ابتلا به هر گناه و آلودگي انفكاك و جدايي از قرآن ميباشد و هماهنگي و انطباق كامل با كتاب معصوم الهي مساوي با عصمت است.
پيامبر اهل بيت(ع) را همچون كتاب الهي معصوم و مصون از هر كژي و ناراستي دانسته و بر آن شدهاند كه براي هميشه هادياني از اهل بيت در كنار قرآن براي راهنمايي امت وجود دارند.
پينوشتها:
ـ محمد/ 33، نيز بنگريد؛ نساء/ 59؛ تغابن/ 12؛ مائده/ 92؛ آل عمران/ 32؛ انفال/ 1و 20و 24و 27؛ حجرات/ 1.
ـ حشر/ 59.
ـ نساء/ 59.
ـ نساء/ 80.
ـ نجم/ 30.
ـ حديث ثقلين، منزلت بلندي در ادبيات اسلامي دارد اين حديث كه در قطعيت صدوري و وضوح دلالي آن خدشهاي وارد نيست توسط 341 نفر از راويان صحابه و 19 تن از تابعان نقل شده است. در قرون مختلف نيز دهها راوي از محدثين شيعه و سني به نقل آن پرداخته و در صحاح و مسانيد اهل سنت جايگاه ويژهاي يافته است، همچنين تك نگاشتهاي بسيار مفصلي توسط عالمان و انديشمندان شيعه پيرامون آن به نگارش در آمده است. از جمله ميرحامد حسين لكنهوي بخش زيادي از كتاب عبقاتالانوار را به بررسي اين حديث شريف اختصاص داده است.
ـ «الا يا ايها الناس فانما انا بشر يوشك انها يأتي رسول ربي فأجيب و اني تارك فيكم ثقلين اولهما كتاب الله فيه الهدي و النور فخذوا بكتاب الله و استمسكوا به ... و اهل بيتي (صحيح مسلم باب فضائل علي بن ابيطالب؛ مسند احمد 4/366، سنن دارمي 2/431، سنن بيهقي 2/148 و 7/30، الطماوي، مشكل الآثار 4/368.
ـ «اني تارك فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا بعدي، احدهما اعظم من الاخر: كتاب الله حبل ممدود من السماء الي الارض و عترتي اهل بيتي و لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض فانظروا كيف تخلفوني فيهما» ترمذي 13/201، اسدالغابة 2/12 در شرح حال امام حسن(ع) و الدر المنثور ذيل آيه مودت.
ـ ترمذي، 5/621.
ـ ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص 90.
ـ مكارم شيرازي، فاطمة الزهرا، ص 75.
ـ آيت الله مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج 9، ص 75 و 76.
ـ الصواعق المحرقه، ص 149.
ـ مكارم شيرازي، همان.
ـ فيض الغدير، ج 2، ص 174.
ـ علي اصغر رضواني، شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، ج 2، ص 95- 118.
ـ فرائد السمطين، ج 1، ص 317.
ـ صحيح مسلم به شرح نووي، ج 12، ص202.
ـ كنزالعمال، ح 14971.
ـ صحيح مسلم، ج 6، (كتاب الاماره)، صحيح بخاري، ج 4، ص 165.
ـ منتخب كنزالعمال، ج5، ص 338.
ـ همان.
ـ نهج البلاغه، خطبه 142.
ـ كفاية الاثر، ص 23. (به نقل از موسوعه الامام علي ابن ابيطالب، ج 2، ص 48).
ـ ر.ك: الف. ينابيع الموده، ص 2، 44؛ ب. البدايه و النهايه، ج 6، ص3. 247؛ پ. سنن ابن ماجه، ج4، 4085/1367. ت. مسند احمدبن حنبل، ج 5، ص 645/183. ث. سنن ابي داود، 107/4.
ـ ينابيع الموده، ج 3، باب 77.
ـ فرائد السمطين، ج2، ص 312.
ـ همان. روايات متعدد ديگر نيز در اين باب وجود دارد، بنگريد: معالم المدرستين، ج1، ص 333 و...
ـ براي آگاهي بيشتر بنگريد: الف. امامان دوازده نفرند، علامه عسگري؛ ب. منتخب الاثر في الامام الاثني عشر.
چرا تشيع (قسمت دوم)
نظرات شما عزیزان:

